از کتاب "جهانی که من ميشناسم" برتراند راسل👉👉👉





ميگويند: سفير انگلیس در دهلى از مسيری در حال گذر بود، که يك جوان هندی لگدی به گاوی ميزند 🐮 "گاوی كه درهندوستان مقدس است" 🐮فرماندار انگلیسی پياده شده وبسوی گاو ميدود و گاو را ميبوسد و تعظیم میکند😮 بقيه مردم حاضر كه ميبينند يك غريبه اينقدر گاو را محترم ميشمارد، در جلوى گاو سجده ميكنند و آن جوان را بشدت مجازات ميكنند.
همراه فرماندار با تعجب ميپرسد: چرا اين كار را كرديد؟!
فرماندار ميگويد: لگد اين جوان آگاه ميرفت كه فرهنگ هندوستان را هزار سال جلو بياندازد، ولی من نگذاشتم

برای ارتباط با ما در فيسبوک به ما بپيونديد: