ماجرای افک وچرا رسول الله به ام المومنین عایشه، مشکوک بود؟ آیات افک




ام المؤمنین با صفوان رابطه داشته بود؟ نزول سوره نور بابت رابطه نامشروع
ماجرائی که از آن بعنوان ماجرای افک یاد می‌‎نمایند، واقعه‌ای است مسلم هم شیعه و هم اهل سنت این واقعه را تأیید می‌نمایند شاید به دلیل اینکه عایشه دختر ابوبکر و از مخالفان علی در جنگ جمل بود (نقل از امام بخاری و مسلم)منابع اهل سنت:
محمد ابن عبدالله در جنگ‌ها معمولا یکی از همسران خویش را با خود به همراه می‌بردند در جنگ بنی مصطلق او عایشه را همراه خود برده بود محمد عایشه را در کجاوه‌ای(اتاقی کوچک بالای شتر) گذاشت (البته او چند نفر از یارانش را مسئول اینکار کرده بود)و او را به همراه خود به جنگ برد، هنگام برگشت همه به تصور اینکه عایشه در کجاوه است به مدینه برگشتند اما پس از اینکه محمد درون کجاوه را نگاه نمود عایشه را در آنجا ندید عایشه این ماجرا را اینگونه بیان می‌نماید(نقل از امام بخاری و مسلم):
هرگاه محمد(ص) انگیزه‌ی سفر را می‌نمود، در میان زنان خود قرعه کشی می‌کرد این‌بار(در غزوه‌ی بنی مصطلق) قرعه به نام من بیرون آمد در این هنگام الله حکم حجاب را نازل کرده بود بنابراین پیامبر من را در کجاوه قرار داد پس از اینکه غزوه تمام شد و ما آهنگ برگشتن را نمودیم نزدیک مدینه اردو زدیم هنوز شب بود که اعلام حرکت نمودند، من برای قضای حاجت(دستشوئی) به گوشه‌ای رفتم هنگامیکه می‌خواستم به کجاوه داخل شوم متوجه شدم که گردن بند من پاره و مهره‌هایش ریخته است من مشغول جمع آوری آنها شدم. در این حال کسانیکه مشغول حمل کجاوه‌ من بودند گمان کردند که من در درون آن هستم بنابراین آنرا بالای شترم قرار دادند من هنوز جوان بودم و زنان در آن هنگام بخاطر نداشتن غذای کافی لاغر بودند لذا آنان (حمالان کجاوه) متوجه خالی بودن کجاوه نشدند و شتر را همراه کاروانیان به حرکت در آوردند من پس از اینکه گردنبد خویش را یافتم به محل کاروان آمدم و در آنجا بود که متوجه شدم کاروان رفته است و اثری از آن نیست چون می‌دانستم که اگر آنها متوجه شوند بر خواهند گشت همانجا منتظر ماندم و سپس به خواب رفتم صفوان بن معطل که پشت لشکر مانده بود هنگام صبح که هوا روشن نشده بود به محل کاروان رسیده بود مرا که قبل از حکم حجاب دیده بود می‌شناخت من با شنیدن «انا ِلله و انا الیه راجعون» از زبان ایشان بیدار گشتم و خودم را پوشانیدم. به الله سوگند او حتی یک کلمه با من سخن نگفت و فقط دائما «انا لله» بیان می‌نمود شترش را خوابانید و من بر آن سوار شدم او پیاده جلو شد تا اینکه در گرمای ظهر به لشکر که در جائی اردو زده بود رسیدیم.
عایشه می‌گوید هنگامیکه به مدینه رسیدم بیمار شدم و این در حالی بود که مردم پشت سر من داستان افک را می‌ساختند در این مدت پیامبر هم با من مهربان نبود و من از ماجرا (سخنان مردم) خبر نداشتم تا اینکه حال من بهتر شد شبی با «ام مسطح»(خاله‌ی ابوبکر) برای قضای حاجت بیرون شدیم در آن هنگام ما فقط شب‌ها برای این منظور بیرون می‌رفتیم و هنور به ساخت دستشوئی کنار خانه عادت نکرده بودند و اعراب آنرا زشت می‌دانستند در بازگشت پای ام مسطح به دامنش گیر کرد و افتاد در این هنگام مسطح (پسرش)را نفرین نمود و من اعتراض کردم او هم ماجرای افک را تعریف نمود((مسطح پسر خاله‌ی ابوبکر بود و گفته بود که قبلا از رابطه ی صفوان را با عایشه خبر داشتم)) عایشه می‌گوید: به الله سوگند هنوز رسول الله از جایش تکان نخورده بود و هیچکس از کسانیکه درون خانه بودند خارج نشده بودند که وحی بر آن حضرت نازل شد و آثار وحی بر چهره‌ی پیامبر با عرق کردن و سرخ شدن چهره اش آشکار گردید رسول الله خندید و اولین سخنی که گفت این بود:
ای عایشه، الله تو را تبرئه نمود و این جملات را از قول الله بیان نمود:
إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ (نور/11) در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته‏اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته] همان گناهى است كه مرتكب شده است و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت‏ خواهد داشت.
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ (نور/12) چرا هنگامى كه آن [بهتان] را شنيديد مردان و زنان مؤمن گمان نيك به خود نبردند و نگفتند اين بهتانى آشكار است.
لَوْلَا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ (نور/13) چرا چهار گواه بر [صحت] آن [بهتان] نياوردند پس چون گواهان [لازم] را نياورده‏اند اينانند كه نزد خدا دروغگويانند. و الی آیات تا 20 سوره نور
1- محمد تا این اندازه شهوت‌رانی را دوست می‌داشت که راضی نبود در جنگ‌ها هم از این کار دست بکشد؟!
2- داستان فراموشکاری گردنبد عایشه هم بسیار جالب، خواندنی و عین حال تأمل برانگیز است؛ گردنبد انسان زیر لباس او قرار دارد، مگر در هنگام دستشوئی، زنان گردنبدنشان را بیرون می‌آورند؟ دلیل این بیرون آوردن گردنبد چه بود؟
یا اینکه باید بپذیرم گردنبد او پاره شده است که در این صورت امکان ندارد در شب کسی بتواند مهره‌های آن را پیدا نماید.اکنون فرض را بر یافتن این مهره‌ها می‌گیریم، چرا این گردنبدی که زیر لباس است پاره می‌شود؟
3- چرا در حدود یک ماه وحی قطع شده بود، آیا الله هم از این ماجرا ناراحت بود؟ اگر چنین است چرا یک ماه عایشه را اذیت کرد؟
4- این نکته که وحی پس از دفاعیات عایشه نازل می‌گردد بسیار قابل تأمل می‌باشد.
5- مگر برای رفتن به قضای حاجت چقدر وقت می‌گیرد و مسافت آن چه اندازه بود

برای ارتباط با ما در فيسبوک به ما بپيونديد:
(6) Free iran ایران آزاد - Home 634 
(2) Heretic/مرتد - Home