جشن چهارشنبه سوری افزون بر بنیادهای فرهنگی و تمدنی و آیینی ِ خود، اما امروز باری مبارزاتی با اشغالگران بیگانه پرست را نیز حمل می کند. امروز چهارشنبه سوری تنها و تنها آیین و جشن ایرانی است که اهریمن چشم دیدنش را ندارد. آیت الله ها و اسلامفروشان تاکنون به هیچ طریقی نتوانسته اند تحریفش کنند، لوثش کنند و معجونی اسلامی از آن بسازند. به همین دلیل است که چهارشنبه سوری همواره آماج تیرهای کینه و نفرت اسلامی و الهی ِ آیت الله ها بوده است. ما با جشن چهارشنبه سوری از هر داشته-ی باستانی و کهن خود ایرانی تریم. ما با چهارشنبه سوری به اندازه-ای به جان و گوهر ایرانی ِ خود نزدیک می شویم که اهریمن را به وحشت می اندازیم. ما با چهارشنبه سوری اهریمن را کلافه کرده ایم.
به یاد داریم که پیش از این هم آخوند مطهری، ما و پدران ما را به خاطر پاسداشت جشن زیبای چهارشنبه سوری احمق خوانده بود.
سگ های هار اسلام نیز در آستانه-ی نوروز مرتب نیش های زهرآگین اسلامی خود را به رخ مردم می کشند:
کَفتارهای اسلام در لباس امام و روحانی و آیت الله و حجت الاسلام و روضه خوان و هیئتی، بعلاوه-ی پاسدار و بسیجی و چماقدار و لباس شخصی که در جمهوری اسلامی اختراع شده اند، گمان برده اند در طی چهارده قرن که شمشیر « الله » بر گردن ما قرار داشته و ما را مجبور می کرده اند که شغال های بیابان های عربستان را بپرستیم، امروز روز نیز در بر همان پاشنه می چرخد و قادرند ملتی بیدار گشته از خواب قرون و اعصار را در پای « الله » و مزخرفات و یاوه ها و مضحکه-ی اسلام و قرآن به سُجده وادارند. غافل از اینکه ایرانیان با جنبش آزادیخواهی خود بپا خاسته-اند تا با آتش اهورایی هم جان خویش را گرم کنند و هم ریش و پشم وحوش مسلمان را بسوزانند.
منوچهر جمالی، فیلسوف و فرزانه-ی ایرانشهر، در باره-ی جشن چهارشنبه سوری چنین می نویسد:
« درفرهنگ ایران، خودِ خدا، تحول می یافت و می شد و می گشت. زندگی کردن در زمان، خدائی میشد. زندگی در زمان، پرستش می شد. پرستاری از زندگی در زمان، پرستیدن می شد. پرستیدن، درهزوارش، به معنای شاد کردن و شاد شدن ( شادونیتن ) است. و« شاده » نام ِخود خداست. شادونین، به معنای آنست که انسان، در شادشدن در زندگی در زمان، «خدا» می شود، «رام و فیروز» می شود. جشن چهارشنبه سوری، بر شالوده این غایت بزرگ درایران، پیدایش یافته است.
آتش، اصل روشنی بینش ) و گرمی مهر) است. گذرکردن از درون آتش از روز ِ«فیروز»، به « روزهای رام و بهرام » که در پی می آیند، چه معنایی داشت؟ گذشتن از آتش، معنای تحول یافتن آتش به روشنی ( بینش و راستی ) و گرمی (مهر) را دارد.
«سور و عروسی و شادی»، جامه-ایست که خدا برای وجود ما بریده و دوخته است. به عبارت دیگر، غایتِ گوهری زندگی در گیتی، جشن عروسی انسان، یا انبازی و آمیزش او، با طبیعت و انسان-ها و خدا و معنا و گوهر چیزها در زمانست. این شناخت و مهرورزی و کشش بدان، ازکجا آمده است؟ این سراندیشه-ایست که در فرهنگ ایران، در «جشن چهارشنبه سوری» به خود، شکل داده است، ولی در اثر مبارزاتی شدید و دراز مدت، که با این « غایت »، معنا و محتوای آن شده، این پیوند میان جشن چهارشنبه سوری، و غایت زندگی در گیتی، فراموش ساخته شده است، ولی خود ِ آئین ِظاهری جشن، از ملت، نگاهداشته شده است. امروزه، رویکرد به سکولاریته یا « زندگانی زمانی»، آتشی است که از زیر خاکستر هزاره ها، ازهمین جشن و از جشن-های دیگر ایران، باز افروخته و شعله ور می شود.
سیمرغ، با زدن بالش، باد می وزد و آتش را می افروزد... با چهارشنبه سوری غایت زندگی، « سور و شادی » می شود... چهارشنبه سوری جشن ِپیدایشِ زمان و زندگی ِتازه از آهنگِ موسیقی و از گـرمی ِمهـر است.» پایان نقل قول.
جشن چهارشنبه سوری یک اتفاق ساده نیست. یک بازگشت ژرف به آینده است، یک گُم شده-ایست که باز یافته ایم. هرساله در جشن چهارشنبه سوری وجود و اصالت و گوهر ایرانی ِ خود را به خویشتن یادآوری می کنیم. یادآوری می کنیم که ما این چیزی که از ایرانیان ساخته-اند نیستیم. ما بنده و برده و عبدالله نیستیم. تازی نیستیم. ما از جنس شغال های بیابان های حجاز نیستیم. این اسلام و استعمار عرب و آخوند مطلقاً هیچ ربطی به ما ایرانیان نداشت و ندارد. آن خدا و آن وحدانیت و جهان بینی ِ پرورده-ی آن از اساس بیگانه و متضاد و مغایر و متنافر با جهان سیمرغی و خدای خوشه-ای ایرانیان بود. ایرانیان تخمه-ی هستی و زندگی و شادی و خرد جشن ساز را در درون خویش یافته بودند و همگام با ضربان قلب زمین و همنوا با آهنگ گردش کائنات می رقصیدند و بی هیچ واسطه-ای، بی دخالت هیچ رسول و فرشته و ملائکه-ای جان جهان را می نوشیدند و مست باده-ی ناب، در مهر و همبستگی و هماهنگی با ذره ذره-ی وجود، با باد و آتش و خاک و آب و گیاه در جشنی بی پایان و در پردیسی رنگارنگ و در آغوش تن گرم سیمرغ و در خدایگی ِ خود رستگار و سعادتمند بودند.
امروز به آشکارا مشاهده می کنیم که ایرانشهر، سرزمین اهورایی ما، سرتاسر قلمروی اهریمن گردیده است. زمانی که فردوسی پاک-سرشت دریغ می دانست که ایران کُنام پلنگان و شیران شود، اگر روزگار ما را دیده بود که فقط در تهران 28 هزار مسجد و حسینیه و هیئت مذهبی و تکیه و مهدیه و دارالقران کُنام دَدان و وحوش مسلمان گشته، ای بسا به مانند «صادق هدایت»، شیر گاز(!) اتاق خوابش را باز می گذاشت و چنین بخت شوم و زندگی ِ نکبت بار و ایران اشغال شده توسط کَفتاران مسلمان را لحظه-ای تحمل نمی کرد.
( جالب اینجاست که اعجوبه های روشنفکری که دَم از تبعیض در حکومت اسلام می زنند، شاکی-اند که چرا سُنی ها در تهران حتا یک مسجد ندارند. گویا رفع تبعیض زمانی صورت می گیرد که علاوه بر شغال های شیعه-ی مذهب حقنه-ی جعفری و اثنی عشری که قدم به قدم سرزمین اهورایی را کُنام خود ساخته اند، انواع تروریست وهابی و سَلَفی و حَنَفی و عَلَفی و شافعی و شیافی و حَنبلی و چَنبلی نیز هریک صدها مسجد و مقبره و مدرسه-ی اسلامی در تهران دایر کنند و پایتخت ایرانشهر را تبدیل کنند به «پارک وحش سرنگتی» تا به گمان ایشان عدالت برقرار شود. از خود هم نمی پرسند که در این صورت خودشان در میان این همه لانه و کُنام وحوش چگونه می توانستند زندگی کنند؟)
باری، جشن چهارشنبه سوری افزون بر بنیادهای فرهنگی و تمدنی و آیینی ِ خود، اما امروز باری مبارزاتی با اشغالگران بیگانه پرست را نیز حمل می کند. امروز چهارشنبه سوری تنها و تنها آیین و جشن ایرانی است که اهریمن چشم دیدنش را ندارد. آیت الله ها و اسلامفروشان تاکنون به هیچ طریقی نتوانسته اند تحریفش کنند، لوثش کنند و معجونی اسلامی از آن بسازند. به همین دلیل است که چهارشنبه سوری همواره آماج تیرهای کینه و نفرت اسلامی و الهی ِ آیت الله ها بوده است. ما با جشن چهارشنبه سوری از هر داشته-ی باستانی و کهن خود ایرانی تریم. ما با چهارشنبه سوری به اندازه-ای به جان و گوهر ایرانی ِ خود نزدیک می شویم که اهریمن را به وحشت می اندازیم. ما با چهارشنبه سوری اهریمن را کلافه کرده ایم.
در فرهنگ ایران از اهریمن به یک دهان یاد شده است. اهریمن فقط و فقط یک دهان است.
این اهریمن، این اسلام و آخوند همه-ی یادگارها و داشته ها و فروزه های نیک ما را بلعیده است، به جز جشن چهارشنبه سوری. حتا نوروز را هم با نهادن هرزنامه-ی قرآن بر سفره-ی هفت سین و عبارات زشت عربی ِ "حُول حالَنا الی اَحسُن اَلحال..." و حدیث و روایت هایی که از شغال های تازی نقل کرده و جعل کرده، آلوده کرده است. اما اهریمن، چهارشنبه سوری را هرگز نمی تواند ببلعد، چون دهانش خواهد سوخت. به شدت هم خواهد سوخت!
هر كس برانداز نيست راهش با ما يكي نيست
مرگ بر دیکتاتور
ما هستیم، ما براندازیم، ما بی شماریم، با اتحاد تا سرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری ننگین اسلامی اشغالگر حاکم بر ایران ...
مرگ بر اصل ولايت وقيح و خامنه ای دزد و جنايتكار
لعنت بر خميني هندی زاده
مرگ بر خائنين به ايران و ايراني
نه اسلام نه قرآن هر دو فدای ایران
برافراشته باد پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان بر بام میهن
زنده باد آزادى
پاينده باد ایرانی و ايران آريايي ♥
برای ارتباط با ما در فيسبوک به ما بپيونديد:
کمپین معترضین به مراسم مسخره ماه محرم و ماه رمضان در ایران
مرگ بر أصل ولايت فَقِيه
مرگ بر اصل ولایت فقیه
جنایات جمهوری اسلامی
و انسان،خدا را آفرید...
و انسان خدا را آفرید
ضد ادیان سامی
افشاء اقتصاد ایران
کمپین نخریدن اجناس در ایران
انگشت اتهام