نعیمه دوستدار: در ‏زندان‬ برای ‫نوار‬ بهداشتی ‫‏التماس‬ می‌کردیم؟!!




‫رژیم‬ ضد بشری و بربریت حاکم بر ایران! 
‫روی‬ چنگیز مغول هم سفید کردند!
نعیمه دوستدار، روزنامه‌نگار است. او در دی ماه سال ۸۸ بدون هیچ مشکلی از مرز هوایی ایران عبور کرد و سوار هواپیما شد که برای همکاری با رادیو فردا از ایران خارج شود، اما در حالی‌که هواپیما در حال آماده شدن برای پرواز بود، مأموران او را از هواپیما پیاده و بازجویی کردند.
این روزنامه‌نگار ایرانی می‌گوید: «موضوع ممنوع‌الخروجی و پیاده کردن من از هواپیما در حالی که مسافران دیگر مرا نگاه می‌کردند، بدترین اتفاقی بود که برایم افتاده است. نمی‌دانم مسافرهای دیگر در مورد من چه فکری کردند. لابد پیش خودشان فکر می‌کردند یک مجرم هستم یا قاتل...!
نیازهای روزانه و درماندگی
می‌گوید: «یکی از چیزهایی که خیلی از نظر روانی من را اذیت کرد و آثارش هنوز به جای مانده، این بود که نمی‌توانستم نیازهای اولیه خودم از جمله مواد غذایی و لباس را در زندان برآورده کنم. تعداد بازداشتی‌ها در آن سال زیاد بود. آن ها نمی توانستند امکانات اولیه را برای زندانیان تأمین کنند، مثلاً اگر به همه زندانی‌ها باید سه پتو یکی برای زیر،یکی برای رو و یکی برای بالش و یک دست لباس می‌دادند، برای من اینگونه نبود. به من به جز مسواک و خمیر دندان و حوله، چیزی دیگری نرسید. زمانی که بازداشت شدم یک پالتو داشتم و لباس و شلوار جین به تن داشتم که و با این لباس‌ها پنج هفته بازداشت را سپری کردم.»
(( نعیمه می گوید: «زمانی که پریود شدم، باید به آن‌ها التماس می‌کردم که به من نوار بهداشتی بدهند. در مورد بقیه زندانی‌ها هم همین‌طور بود. آنها از ما پول می‌خواستند، ما که در زندان پول نداشتیم، بعد با کلی التماس با تأخیر نوار بهداشتی به تعداد محدود می‌آورند. من در تمام مدت بازداشت، لباس زیر و لباس اضافه نداشتم. مجبور بودم لباسم را بشویم و جایی نبود که آن‌ها را خشک کنم. برای همین لباس‌های خیس را تنم می‌‌کردم. هنوز هم وقتی حمام می‌روم این حس‌ها برای من زنده می‌شود. هم خوشحالم که می‌توانم خودم را خشک کنم و مجبور نیستم لباس خیس به تن کنم و هم از تکرار این خاطرات ناراحت می‌شوم.»))
( پس از خروج از کشور و گذراندن دوره‌های مشاوره، حس اعتماد و اطمینان به اطرافیان دوباره در او زنده شده است: «تا زمانی که در ایران بودم نمی‌توانستم به کسی اعتماد کنم، نه تنها به این دلیل که فکر می‌کردم آن ها کارهای من را گزارش می دهند، بلکه نگران بودم اگر دیگران به خاطر من بازداشت شوند، چه خواهد شد. این مهم‌ترین نگرانی من بود.»)