درود خدمت هموطنان عزیزم
سیاوش: فرزند پاک ایران
سیاوش یا سیاووش یا سیاوخش از شخصیتهای معصوم شاهنامه و فرزند پهلوان و برومند کاووس است.
صورت اوستایی این نام سیاورشن به معنی دارنده حیوان (اسب) نر سیاه است.
داستان سیاوش و کیکاووس و نامادری اش را همگان می دانند. حتی سخن گفت در مورد عبور سیاوش از آتش و پاک دامنی او نیز داستانی است که بیانش تکرار مکررات است.
آنچه در اینجا به آن پرداخته خواهد شد نه این داستان تکراری که تاثیری است که سیاوش در آیین های سگواری اسلامی در ایران داشته است.
در واقع منظور گرته بردرای از این آیین پاک و اهورایی ایرانی در مورد شخصیت عربی به نام حسین است.
آیین سیاوشان یا سوگ سیاوش سنتی از روزگار قدیم است که در رثای سیاوش و قتل ناجوانمردانهی او از دیرباز برگزار میشده است.
عزاداری برای مرگ او، در کتاب های تاریخی ثبت و ضبط شده است. داستان سیاوش، نمونهی درخشانی از شهادت است که ویژگی ممتاز آن، معصومیت و آگاهی وی از سرنوشت شوم خویش است.
آیین های سوگ سیاوش مشترکات فراوانی با آیین های عزاداری محرم دارد.
مراسم نخل گردانی در شهر یزد در ماه محرم از آداب مشهور عزاداری حسینی در شهرهای کویری است که آئینی بر گرفته از آئین سیاوشان میباشد. نخل عبارت است از اتاق کوچکی که مقطع عمودی دو طرف آن شبیه یک سرو است و از چوب و دیواره هایی شبکه دار ساخته میشود. شواهدی آشکار و پنهان در نخل گردانی وجود دارد که نشان میدهد ادامه سیاوشانهای بسیار کهن است.
در بررسی مراسم سیاوشان بر دیواری از کاخ پنجکند دیده میشود که سوگواران اتاقی چادر مانند را که پیکر سیاوش و سه تن از عزاداران در آن است، بر دوش میکشند.
اتاق دارای پنجره هائی است که پیکر سیاوش و عزاداران از آنها پیداست. شکل شبکه دار نخل و وجود پنجرههای کوچک فراوان در آن، یادآور همان اتاق چادر مانند است. سیاه پوشیدن چه در عزای امام سوم و چه در دیگر سوگهای ایرانیان از آئین سوگ سیاوش آمده است. در سوگ سیاوش عزادار باد خوان به توصیف قامت، زیبائی، دلیری، اسپ و دیگر امتیازات سیاوش می پردازد
به نظر می رسد که مراسم سوگواری به سبک و طریق انسان های امروزی بعد از مرگ درد آلود و غریبانه سیاوش در دیار غربت ،در کشور ما مرسوم گردیده و سالها این سوگواری به عنوان «سوگ سیاوش »بر گزار می شده و از دوره حکومت صفویان آیین های عزاداری به شکل های بسیار گسترده و منسجم توسعه و دوام یافته است .
از مطالعه احوال و تاریخ گذشتگان چنین بر می آید که در میان برخی از ملل و اقوام پوشیدن جامه سپید در وقت عزا معمول بوده است آنگاه که سیاوش می خواهد برای اثبات بی گناهی و پاک دامنی خویش مهیّای عبور از میان آتش سهمگین می شود به نشانه پاکی و عصمت ونیز به علامت سیر به پیشگاه مرگ جامه سفید بر تن کرده و خود را به آغوش شعله های مهیب و جان گسل مرگ می سپارد .
آن چنان که امروز مرسوم است ایّام و روزهای سوگواری متفاوت بوده ودرمیان قبایل و فرق مختلف و نیز در داستان های شاهنامه این ایّام ازسه روز گرفته تا هفت روز ، یک ماه ، چهل روز ویکسال ادامه داشته است. سوگواران و عزاداران بعد از اتمام ایّام سوگواری از ماتم عزا بیرون می آمده اند که امروزه نیز برای خارج کردن افراد معزّی از سوگ و ماتم رسوم خاصّی وجود دارد. در زمینه مدّت ایّام سوگواری شواهدی از شاهنامه ذکر می گردد.
پـراگنـده کـاوس بر تـاج خاک /همه جامه ی خسروی کرد چاک
به یک هفته باسوگ بودودُژم /بـه هشتـم بـر آمـد ز شیپـــور دم
..........
همـه شهـر ایـران ماتم شدند/ پـرازدرد نـزدیـک رستـــم شـدنـد
به یک هفته با سوگ و با آب چشم /به درگـاه بنشسـت با درد وخشم
...........
همه جامه ها کرده فیروزه رنگ /دو چشم ابرخونین ورخ بادرنگ
نشستنـد سـالـی چنیــن سوگــوار/ پیـــام آمـــد از داور کـردگـار
اسطورهای است معروف، اسطوره مرگ و زندگی، پژمردن و بهار کردن که نمونه هائی در آئینهای دیگر چه در آسیا، چه در آفریقا و چه در آمریکای جنوبی دارد. در این داستانها خزان کامل (مرگ سیاوش) و بهار پس از آن (تولد کیخسرو پس از مرگ سیاوش) و نیز رفتن سیاوش به درون آتش (به نشانه خزان) و زنده آمدن او (بهار) دیده میشود.
اسطوره نماد مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است. آداب آن به منظور تشویق نیروهای آسمانی برای ادامه دادن به بخشایشهای سالانه منابع حیاتاست. سیاوش، در میان خدایان آسیای مرکزی نماد باروری و زایش دوبارهاست.
باور دارند که سیاوشان مراسم سال نو است عامل منحصربهفرد پدید آمدن جشن آغاز سال است
گل لاله واژگون در پاوه و اورامانان و برخی دیگر از مناطق ایران به نام گل اشک سیاوش نامیده میشود.
گویند این گل در آن زمان که گلوی سیاووش پاکنهاد با تیغ تیز گرسیوز خونریز، آن پلید دژخیم بدنهاد، آشنا میشد، گواه آن رخداد بود. از پس آن اندوه، گلگونه رخ، سر به زیر افکند تا آرام آرام اشک بریزد بر بی گناهی سیاووش.
كسى كه شمشير بكشد وبه ميدان جنگ برود براى كسب قدرت واختلاف هاى قبيله اى نميتوان پاك ناميد .
يك تصوير كلى از داستان كربلا وشيعه بيان كنم
در زمان فوت على ابن ابى طالب از زبان طبرى بر سر بالينش رفتن وگفتند از پى تو با كه بيعت كنيم
على گفت من به كار خويش مشغولم شما خود دانيد
زمانى كه على كشته شد جماعت كوفه با حسن ابن على بيعت كردند
وحسن در كاخ ابيز مدائن (كوشك سفيد ) خلافت را فروخت به سه شرط يكى بر پدرش بر بالاى منبرها لعنت نكنند چون معاويه رسم كرده بود بر على لعنت بفرستند . دوم انكه ماليات شهر داراب گرد فارس خواستگاه ساسانيان از ان حسن باشد سوم انكه شش هزار هزار درهم يعنى شش ميليون سكه نقره كه در خزانه كوفه است از ان حسن باشد . حسن ابن على خلافت را فروخت به اين سه شرط .
حسين ابن على حقى وحقوقى به خلافت نداشت .
در زمان مرگ معاويه وصيت كرد وگفت من گردن گردن كشان عرب نرم كردم ومبارزان جهان كم كردم . از همه بيعت ستاندم به غير از چهار نفر
عبدالله ابن ابوبكر پسر ابوبكر ، عبدالله ابن زبيرابن عوام ، عبدالله ابن عمر ابن خطاب پسر خليفه دوم . حسين ابن على .
وبه يزيد ميگويد با هركدام چكار كن
عبدالله ابوبكر مردى است كه به دنبال ثروت است به او اموال ببخش عبدالله ابن زبير بسيار خطرناك است كه خليفه هم شد از او بيعت بگير وپا از گردنش برندار ، عبدالله ابن عمر مردى است به دنبال نماز وعبادت كارى به امر خلافتى ندارد . وحسين ابن على پسر عموى ما است احترام بگذار وهرچه خواست به او بده .
معاويه كه مرد يزيد ترس از اشوب اين چهار نفر داشت
ونامه اى به مروان ابن حكم كه در مدينه بود بنوشت وخواست كه از اين چهار تن بيعت بگيرد
مروان حسين را بخواست وحسين به دار خلافه رفت با پنجاه نفر و گفت اگر صدايم بالا رفت به سراى اندر بيايد تا بكوشيم يعنى بجنگيم .
مروان نامه را بر حسين بخواند وحسين گفت اين نامه به چهار نفر امده است همه را بخوان تا يك جا بيعت كنيم و مروان گفت روا باشد .
حسين شبانه از مدينه گريخت با عبدالله ابن زبير وبه مكه پناهنده شد . زيرا ريختن خون در مكه حرام بود .
كوفيان به سركردگى سليمان ابن سرد خضايى و مختار سقفى هفتاد هزار نامه براى حسين بفرستادند وحسين با ابن عباس مشورت كرد وابن عباس گفت قاصدى روان كن تا ببيند كوفيان خواسته از تو روا دارند وياريت ميكنند
مسلم ابن عقيل به سوى كوفه روان شد وحسين از پى مسلم
حسين در پى ورق پاره هاى به كوفه رفت براى گرفتن كرسى خلافت نه اسلامى در كار بود نه جهادى در راه خدا جنگ قدرت بود .
وحسين به رسم جدش محمد تازى كشته شد محمد گفته بود هركسى از دين خروج كند وسر به اشوب بردار خونش حلال است .
تشنگى حسين در كربلا هم مغلطه اى ديگر است اب بر روى حسين بسته شد ولى شب قبل از جنگ اب اوردند وغسل كردند ونوره كشيدند .
براى قدرت قيام كرد نه براى اصلاح دين
شهيد معنى ندارد.
غريب به 1400سال است كه ايرانيان در سوگ دشمنان خود بر سر سينه ميزنند
حسين ابن على در فتح طبرستان خون ها ريخت وگفته اى حسين است
كه ايرانيان را به بردگى گرفت وزنان دخترانشان را به فروش رساند .
شوربختانه امروز ملت ايران بر سر سينه ميزنند در غم حسين تازى .
كتاب تاريخ طبرى كامل از وبلاگ شخصى خودم
ایران فردا
جنايات حسين ابن على در طبرستان
كتاب تاريخ طبرستان
ایران فردا
كتاب مقدمه اى بر شيعه اسلامى
ایران فردا
پاینده ایران و ایرانی. سرفراز پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان بر بام میهن عزیزمان.
جاوید پادشاهی اهورایی ایران.
(سامان رضایی)
براي ارتباط با ما در فيسبوك به ما بپيونديد:
Saman Rezaei