ای ابر مردمشرقی ای کوه ای نگهبان قدسی خورشید - داریوش - رسول رستاخیز




ای ابر مردمشرقی ای کوه ای نگهبان قدسی خورشید
روشنایی آتش زرتشت یادگار صداقت جمشید
ناجی سربلندی انسان ای تو پیغمبر ، ای اهورایی
ای برای تو این هیولاها همه کوکی همه مقوایی
با کتاب ترانه های من نه قصیده ، غزل سپاس توست
مرد اسطوره ای شعر من مخمل قلب منلب اس توست
دکلمه:
باکتاب پدربزرگ من قصهء رویش تباهی هاست
قصهء امتداد شب تا شب قصهء ممتد سیاهی هاست
دفتر کهنهء پدر اما پر سوال و گلایه و تردید
حرف اگر هست ،حرف تنهایی حرف آیا و حسرت و امید
با پدر ، آرزوی باغی بود روی خاکیکه شکل مردن داشت
بس که تن تشنه بودخاک من پدرم شوق جان سپردن داشت
با من اما سبد سبد میوه از درخت غرور باغستان
کوزه کوزه زلال نور و عشق برای قلب تشنهء انسان
با کتاب ترانه های من نه قصیده ، غزل سپاس توست
مرد اسطوره ای شعر من مخمل قلب منلب اس توست